آلودگي فاضلاب لواسانات،در اثر نشت تدريجي، درياچهٌ سدلتيان را تهديد ميكند (روزنامهٌ همشهري، 18خرداد72).
آلودگي
و مسموميت آب رودخانهٌ «كنگير» ايوانغرب ايلام، باعث مرگ هزاران ماهي و ديگر
آبزيان شد (همشهري،23خرداد72).
درياچهٌ
پشت سد لتيان،يكي از سه منبع عمدهٌ تأمين آب آشاميدني مردم تهران است. اهالي
ايوانغرب و روستاهاي حاشيهٌ مسير رودخانهٌ كنگير هم از آب اين رود براي نوشيدن و
طبخ استفاده ميكنند. وضع وخيم بسياري از رودخانههاي كشور،
چه از حيث مهندسي بستر و كنارهها و چه بهلحاظ آلودگي فزايندهٌ آب آنها، فقط به اين دو موردي كه در بالا آورديم محدود نميشود. برعكس، بعد از شانزده سال حكومت آخوندي، تقريباً در همهٌ زمينههاي زيستمحيطي و بهداشتي، موارد سالم و صاحب استاندارد مجاز، انگشتشمار شدهاند. آلودگي آبهاي سطحي و زيرزميني مسألهٌ سادهيي نيست كه آن را جزء مشكلات پيشپاافتاده و قابل اغماض بشماريم و،به قول معروف،مته به خشخاش نگذاريم. بهويژه آلودگي آبهاي آشاميدني، كه با حيات و ممات روزانهٌ مردم، بهخصوص كودكان، رابطهٌ مستقيم دارد و در ضمن ميتواند منشأ خسرانهاي سنگين اقتصادي براي بيتالمال مملكت شود. در تهران بيش از ده ميليون نفر زندگي ميكنند و جمعيت روزبهروز افزايش مييابد. همه ميدانند كه كمبود آب، بهخصوص براي مناطق و كشورهاي خشك و نيمهخشك، امروزه يك معضل چندوجهي را تشكيل ميدهد و لياقت مديريت هركشوري را، از جمله در نحوهٌ رسيدگي و سازماندهي درازمدت و اصولي «مسألهٌ آب» برآورد ميكنند. اين مسأله، همانطور كه گفته شد، وجوه بسيار متنوعي دارد و ما در اين نوشته،بهطور خيلي فشرده، به همين معضل «آبهاي آلوده» توجه داريم.
چه از حيث مهندسي بستر و كنارهها و چه بهلحاظ آلودگي فزايندهٌ آب آنها، فقط به اين دو موردي كه در بالا آورديم محدود نميشود. برعكس، بعد از شانزده سال حكومت آخوندي، تقريباً در همهٌ زمينههاي زيستمحيطي و بهداشتي، موارد سالم و صاحب استاندارد مجاز، انگشتشمار شدهاند. آلودگي آبهاي سطحي و زيرزميني مسألهٌ سادهيي نيست كه آن را جزء مشكلات پيشپاافتاده و قابل اغماض بشماريم و،به قول معروف،مته به خشخاش نگذاريم. بهويژه آلودگي آبهاي آشاميدني، كه با حيات و ممات روزانهٌ مردم، بهخصوص كودكان، رابطهٌ مستقيم دارد و در ضمن ميتواند منشأ خسرانهاي سنگين اقتصادي براي بيتالمال مملكت شود. در تهران بيش از ده ميليون نفر زندگي ميكنند و جمعيت روزبهروز افزايش مييابد. همه ميدانند كه كمبود آب، بهخصوص براي مناطق و كشورهاي خشك و نيمهخشك، امروزه يك معضل چندوجهي را تشكيل ميدهد و لياقت مديريت هركشوري را، از جمله در نحوهٌ رسيدگي و سازماندهي درازمدت و اصولي «مسألهٌ آب» برآورد ميكنند. اين مسأله، همانطور كه گفته شد، وجوه بسيار متنوعي دارد و ما در اين نوشته،بهطور خيلي فشرده، به همين معضل «آبهاي آلوده» توجه داريم.
آبهاي
آلوده را ميشود، بهطور كلّي، به دو دسته تقسيم كرد:
1ـ آبهاي آلودهيي كه پس از تصفيهٌ ساده ميتوان
آنها را دوباره مورد استفاده قرار داد، مانند آبهاي آلودهٌ گرمابهها، استخرها،آب
باران و بركه و… يعني در مجموع تمام آبهاي آلودهيي كه مواد شيميايي سمّي نداشته
باشند.
2ـ آبهاي آلودهيي كه بيشتر در مراكز صنعتي و
كارخانهها مورد استفاده قرار گرفتهاند يا از طريق جمعشدن فاضلاب شهري وارد
كاناليزاسيون می شوند، يا چون آب بسياري از رودخانهها در تهران و شهرستانهاي
ايران، به نوعي زبالهداني و پذيرندهٌ انواع و اقسام مواد زايد و آشغال و حتي
فاضلاب منازل و غيره شدهاند. اين نوع آب آلوده ديگر (با امكانات فني و بودجهگذاريهاي
معمولي) قابل پالايش و پاكسازي جهت شرب نيست و بهفرض تصفيه، البته ميتوان از
آنها در مراكز صنعتي استفاده كرد،يا در موارد ديگر نیاز به آب.
نكتهٌ
مهم و قابل توجه اين است كه حتي براي روانهكردن اين پسابها به رودخانه و درياچه
نيز لازم است آنها را تصفيه كنيم، وگرنه احتمال مسموميت محيط آبي و عوارض وخيم
جاني و مالي ميرود. يكي از مقياسهاي اصلي
در اندازهگيري آلودگي آب، تعيين مقدار اكسيژن لازم براي تصفيهٌ آب است كه در
اصطلاح اكولوژيك با علامت اختصاري BOD مشخص ميشود، يعني آن
ميزان از نياز بيولوژيك بهاكسيژن، كه براي
تجديد قوا و پاكسازي خود آب ضرورت
دارد.
مثلاً
مقدار لازم BOD براي تصفيهٌ يك ليتر آب رودخانهٌ نسبتاً تميز،يك ميليگرم اكسيژن
در يك ليتر است. در حاليكه براي تصفيهٌيك ليتر آب آلودهٌ منازل،بين 200 تا
500ميليگرم لازم ميباشد. آلودگي آب رودخانهها،در درجهٌ اول مقدار اكسيژن آب را
تنزل ميدهد و خيلي زود ميزان اكسيژن آنقدر افت ميكند كه باعث خفگي ماهيها و
ديگر آبزيان ميشود. مرگ و مير آبزيان، در اثر مسموميت ناشي از آلودگيهاي صنعتي،
مصيبت مضاعفي بهشمار ميرود. مردن حيوانات آبزي، مثلاً وقتي هزاران ماهي خفه،
يا به دليل مسموميت، تلف ميشوند، خودش منشأ تشديد آلودگي است. چون در اثر تجزيهٌ
اجساد ماهيها، روند گنديدگي لاشهٌ آنها گازهايي از قبيل متان توليد ميكند، كه نهتنها
متعفن، بلكه سمّي هستند.
مهمترين
منشأ آلودگي آبهاي آشاميدني، و اصولاً آبهاي جاري و آب درياچهها و درياها،
آلودگيهاي ناشي از پسابها و فاضلابهاي صنعتي، بهخصوص صنايع نفت و فرآوردههاي
نفتي، صنايع شيميايي، صنايع ذغالسنگ و صنايع سلولزي (كاغذ و مقوا و…) است. نبايد
يكّه خورد و زود، از سر نگراني، فرياد برآورد كه پس بايد شير نفت را بست يا در
كارخانهها را تخته كرد و از اين حرفها! خير، اينجا نه سخن از بهشت بريني مرفّه و
فاقد صنعت است و نه سوءقصدي متوجه سايهٌ سنگين وجود صنايع. مسأله، صاف و ساده، به
مرزهاي بود و نبود زندگي و الزامات حيات مقرون به صرفه و اقتصادي برميگردد. گرچه
در كشور ما، بهخصوص در مورد فجايع زيستمحيطي شهر تهران، هنوز حساب و كتاب دقيق
وجود ندارد، ولي سالهاست كه وجوه گوناگون اين قضايا، از نظر اقتصادي و مالي و
عوارض درازمدت و مخارج كوتاهمدت و هزار و يك پرسش پيدا و پنهان ديگر، در ممالك
پيشرفته مورد بررسيهاي بسيار دقيق و محاسبات ريز و برآوردهاي مشخص و انكارناپذير
قرار گرفته است. همينقدر سربسته اشاره شود كه اگر توجهات و رسيدگيهاي زيستمحيطي
صرفاً جنبهٌ رفاهي و حصول كيفيت بهتر
زندگي ميداشت، امروزه مسألهٌ وجود شعبهيي از مديريت بهنام مديريت زيستمحيطي،
در هر مؤسسه و شركت و كارخانه و كارتل و… كوچك و بزرگ سرمايهداري، به يك نهاد
ثابت و رشتهٌ شغلي آيندهدار و با اهميت تبديل نميشد و حتي اتحاديهٌ مديران و
صاحبان شركت، هوادار تحوّل زيستمحيطي، در كشورهاي گوناگون پا نميگرفت. فهرست
فجايع زيستمحيطي بزرگ، چون فاجعهٌ چرنوبيل در شوروي سابق و فجايع پيدرپي در
حاشيهٌ رود راين در آلمان و…،آنقدر قديمي و طولاني است كه اشاره به آنها مجال
ديگري ميطلبد.
علاوه
بر پسابها و فاضلابهاي صنعتي، مصرف روزافزون كود شيميايي در كشاورزي نيز منبع
توليد آلودگي آبها بهشمار ميرود، زيرا كود شيميايي بهطور كامل جذب گياهان نشده
و مقداري از آن با آب شسته ميشود، جذب زمين ميگردد و از اينراه آبهاي زيرزميني
را آلوده ميكند (مانند آلودگي ناشي از فسفات).
نكتهٌ
مهم ديگري كه بايد در نظر گرفته شود اين است كه آب، بهعنوان حلاّل، محيط مناسبي
است براي واكنشهاي شيميايي. بسياري از مواد آلاينده، پس از آن كه وارد آب ميشوند
با يكديگر تركيب شده و مواد سمّيتري را بهوجود ميآورند.
در اينجا ما صرفاً مهمترين مواد و عناصر
آلايندهٌ آب را نام ميبريم و شرح و تفصيل در هرمورد و عوارض مسموميتهاي مربوطه
را ميگذاريم براي فرصتهاي ديگر. آلايندههاي شيميايي و صنعتي مهم عبارتند از
اسيدهاي آمينه، اسيدهاي روغني، آمينها، آميدها، مواد معدني يونيزه شده مثل سديم و
كلريدهاي مختلف، نيتراتها، بيكربناتها، فلوئور،ارسين، كادميوم، سلن، جيوه،
سرب، سيانيد و… همچنين هيدروكربورها، كه بسياري از آنها سرطانزا هستند.يك منبع
ديگر آلودگي آب، ورود پاككنندهها،تركيبات فسفري موجود در پودرهاي رختشويي و
مايعهاي ظرفشويي، هستند. البته آبهاي آلوده از مواد راديواكتيو را هم نبايد از قلم
انداخت.
آلودگي
آبهاي سطحي ميتواند در اثر سانحه نيز پيش آيد، مانند حوادثي كه هرساله بهوسيلهٌ
كشتيهاي نفتكش در درياها و اقيانوسها روي ميدهند، يا آلودگيهاي آبي در اثر فجايع
جنگ و ضايعات و خسارتهاي سنگيني كه از هر نظر به مردم، ساحلنشينها و كل هركشور
جنگزده وارد ميآيد و ما ايرانيها از اين بابت هم جزء ملتهاي داغديدهايم.
امّا،
با آنكه رشد جمعيت در شهرها و توسعهٌ مناطق صنعتي و كشاورزي، ضايعات و آلودگيهاي
زيستمحيطي بيسابقهيي به همراه داشته، واقعيت اين است كه در بسياري از زمينهها
پيشرفت فكر و علم و صنعت، بهخصوص آنجا كه خواست و فشار افكار عمومي را درپي
داشته، امكانات تكنولوژيك و طرحها و پروژههاي عملي و شدني را بهوجود آورده است.
بهطوري كه امروزه بشر قادر به جلوگيري يا دستكم تخفيف سريع و خنثيسازي
آلودگيهاي آب هست. ولي، درنهايت كلاف سر در گم فجايع تودرتوي زيستمحيطي ايران،از
زاويهٌ وجودداشتن يا نداشتن مسئولان و حكومتي مردمي و بااحساس مسئوليت و محيطي
آزاد و متكي به حرف و رأي اهالي باز ميشود. در يك كلام، تحوّل در هرزمينهٌ زيستمحيطي
ايران، با اين جماعت قرون وسطايي كه سر كارند، شدني نيست. 20 بهمن 1373، کریم قصیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر